آیه 16 سوره لقمان
<<15 | آیه 16 سوره لقمان | 17>> | |||||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
ای فرزندم، خدا اعمال بد و خوب خلق را گر چه به مقدار خردلی در میان سنگی یا در (طبقات) آسمانها یا زمین پنهان باشد همه را (در محاسبه) میآورد، که خدا توانا و آگاه است.
پسرکم! اگر عمل هموزن دانه خردلی و در درون سنگی یا در آسمان ها یا در دل زمین باشد، خدا آن را [در قیامت برای حسابرسی] می آورد؛ یقیناً خدا لطیف و آگاه است.
«اى پسرك من، اگر [عمل تو] هموزن دانه خَردلى و در تختهسنگى يا در آسمانها يا در زمين باشد، خدا آن را مىآورد، كه خدا بس دقيق و آگاه است.
اى پسرك من، اگر عمل به قدر يك دانه خردل در درون صخرهاى يا در آسمانها يا در زمين باشد، خدا به حسابش مىآورد، كه او ريزبين و آگاه است.
پسرم! اگر به اندازه سنگینی دانه خردلی (کار نیک یا بد) باشد، و در دل سنگی یا در (گوشهای از) آسمانها و زمین قرار گیرد، خداوند آن را (در قیامت برای حساب) میآورد؛ خداوند دقیق و آگاه است!
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
- مثقال: سنگين و وزن. «مثقال الشيء: وزنه» به معنى چيزى كه با آن وزن مىكنند (سنگ) نيز آمده است.
- خردل: دانه كوچك معروفى است. در المنجد گويد علفى است كه دانههاى بسيار ريز دارد «نبات له حب صغير جدا» ولى اقرب الموارد خود دانه را گفته است.
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
يا بُنَيَّ إِنَّها إِنْ تَكُ مِثْقالَ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ فَتَكُنْ فِي صَخْرَةٍ أَوْ فِي السَّماواتِ أَوْ فِي الْأَرْضِ يَأْتِ بِهَا اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ لَطِيفٌ خَبِيرٌ «16»
اى فرزندم! اگر (عمل تو) همسنگ دانهى خردلى باشد و در دل تخته سنگى يا در آسمانها يا در زمين نهفته باشد، خداوند آن را (در قيامت براى حساب) مىآورد، زيرا كه خداوند دقيق و آگاه است.
نکته ها
«خَرْدَلٍ» گياهى است با دانههاى سياه رنگ و بسيار كوچك كه دانههاى آن در كوچكى و حقارت ضربالمثل است.
پیام ها
1- توجّه دادن فرزند به علم و قدرت الهى، نشانهى حكمت است. آتَيْنا لُقْمانَ الْحِكْمَةَ ... يا بُنَيَ ...
2- در موعظه، براى هر توصيهاى نام مخاطب را تكرار كنيم. (تكرار «يا بُنىّ» در اين سوره و تكرار «يا ابت» در سورهى مريم آيات 40 تا 45).
3- ايمان انسان به حضور عملش در قيامت، سرچشمهى اصلاح اوست. إِنْ تَكُ مِثْقالَ حَبَّةٍ ... يَأْتِ بِهَا اللَّهُ
4- در يك ارزيابى و نظارت كامل، بايد كوچكترين كارها نيز مورد توجّه قرار گيرد. «مِثْقالَ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ»
5- كوچكى، «خَرْدَلٍ» سفتى، «صَخْرَةٍ» دورى و ناپيدايى، «السَّماواتِ، الْأَرْضِ»، در علم الهى و قدرت احضار عمل اثرى ندارد. «يَأْتِ بِهَا اللَّهُ»
6- خداوند به همه چيز آگاه و بر همه چيز تواناست. يَأْتِ بِهَا اللَّهُ ... لَطِيفٌ خَبِيرٌ
7- اعمال انسان، در اين جهان از بين نمىرود. «يَأْتِ بِهَا اللَّهُ»
8- حسابرسى خداوند دقيق است، زيرا او لطيف است. «لَطِيفٌ خَبِيرٌ»
تفسير نور(10جلدى)، ج7، ص: 260
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
يا بُنَيَّ إِنَّها إِنْ تَكُ مِثْقالَ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ فَتَكُنْ فِي صَخْرَةٍ أَوْ فِي السَّماواتِ أَوْ فِي الْأَرْضِ يَأْتِ بِهَا اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ لَطِيفٌ خَبِيرٌ «16»
دومين وصيت لقمان را فرمايد:
يا بُنَيَّ إِنَّها إِنْ تَكُ: اى پسرك من بدرستى كه شأن چنين است كه اگر باشد آدمى را كردارى يا خصلتى از خير و شر در خردى و كوچكى، مِثْقالَ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ: همسنگ دانه اسپند كه كوچكترين دانه است، فَتَكُنْ فِي صَخْرَةٍ: پس باشيد آن در زير سنگ بزرگ، يعنى در مكانى كه اخفى و احرز باشد مانند جوف صخره عظيمه كه حبه در آن اخفى و استخراج آن از آن ابعد و اصعب است، يا در تحت صخره سبز كه آن را صمّاء گويند، در زير طبقه هفتم زمين است. أَوْ فِي السَّماواتِ: يا در آسمانها باشد با وجود رفعت و سعه آن، يعنى در اعلا مكان كه محدب آسمانها است، أَوْ فِي الْأَرْضِ: يا در زمين، يعنى در اسفل مكان كه مقعر زمين است.
حاصل آنكه عمل آدمى از خير و شر گرچه در حقارت بقدر دانه اسپندى و در پنهانى، جوف سنگى در زير زمين باشد، يَأْتِ بِهَا اللَّهُ: بياورد آن را خدا و حاضر گرداند در موقف حساب و پاداش دهد آن را از ثواب و عقاب. إِنَّ اللَّهَ لَطِيفٌ خَبِيرٌ: بدرستى كه خدا صاحب لطف است، نيكوئى كننده به بندگان كه مىرساند به ايشان آنچه را كه نفع يابند به آن در دنيا و آخرت، و مهيا فرمايد براى ايشان موجبات مصالح آنان را از آنجائيكه گمان ندارند. خبير است، يعنى عالم به كنه اشياء و مطلع بر حقيقت آن.
تنبيه: آيه شريفه آگاهى است بر جزاى اعمال و افعال از كلى و جزئى، خير و شر، آشكارا و نهانى، حتى به مقدار خردلى باشد از كوچكى و در ميان سنگى باشد در پنهانى، چه در اعلاى آسمان يا در اسفل اعماق زمين؛ هر آينه علم ازلى
جلد 10 - صفحه 346
الهى احاطه دارد و به قدرت كامله آن را حاضر فرمايد در عرصه قيامت به جهت پاداش و مجازات؛ و لذا پسر لقمان از پدر سؤال نمايد كه چه مىگوئى در حبهاى كه فرو رفته باشد در تك دريا، خدا آن را داند؟ فرمود: آن حبه كه سؤال كنى، اگر ميان صخره و در اعلا يا اسفل امكنه باشد، بياورد آن را خدا و حساب فرمايد.
و در كافى حضرت صادق عليه السّلام فرمايد: ايّاكم و المحقّرات من الذّنوب فانّ لها من اللّه طالبا و لا يقولنّ احدكم: اذنب و استغفر، فانّ اللّه يقول انّها إن تك مثقال حبّة من خردل ...
بر شما باد كه حذر كنيد و بپرهيزيد از گناهان خرد و كوچك، زيرا آنرا نزد خدا طالبى است. و نبايد كسى از شما بگويد گناه كنم و استغفار نمايم، زيرا خدا فرمايد: «إِنْ تَكُ مِثْقالَ حَبَّةٍ ...». «1»
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
يا بُنَيَّ إِنَّها إِنْ تَكُ مِثْقالَ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ فَتَكُنْ فِي صَخْرَةٍ أَوْ فِي السَّماواتِ أَوْ فِي الْأَرْضِ يَأْتِ بِهَا اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ لَطِيفٌ خَبِيرٌ «16» يا بُنَيَّ أَقِمِ الصَّلاةَ وَ أْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ وَ انْهَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ اصْبِرْ عَلى ما أَصابَكَ إِنَّ ذلِكَ مِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ «17» وَ لا تُصَعِّرْ خَدَّكَ لِلنَّاسِ وَ لا تَمْشِ فِي الْأَرْضِ مَرَحاً إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ كُلَّ مُخْتالٍ فَخُورٍ «18» وَ اقْصِدْ فِي مَشْيِكَ وَ اغْضُضْ مِنْ صَوْتِكَ إِنَّ أَنْكَرَ الْأَصْواتِ لَصَوْتُ الْحَمِيرِ «19» أَ لَمْ تَرَوْا أَنَّ اللَّهَ سَخَّرَ لَكُمْ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ وَ أَسْبَغَ عَلَيْكُمْ نِعَمَهُ ظاهِرَةً وَ باطِنَةً وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يُجادِلُ فِي اللَّهِ بِغَيْرِ عِلْمٍ وَ لا هُدىً وَ لا كِتابٍ مُنِيرٍ «20»
ترجمه
اى پسرك من همانا روزى اگر باشد مقدار دانهاى از خر دل پس بوده باشد در سنگ گرانى يا در آسمانها يا در زمين مىآورد آنرا خدا همانا خداوند باريك بين آگاه است
اى پسرك من بر پاى دار نماز را و امر كن به نيكوئى و باز دار از بدى و صبر كن بر آنچه رسيد تو را همانا اين از امورى است كه بايد بر آن استوار بود
و مگردان بتكبّر رويت را از مردمان و راه مرو در زمين بسر مستى همانا خدا دوست ندارد هر متكبّر بخود نازنده را
و ميانه گزين در رفتارت و كوتاه كن آوازت را همانا زشتترين آوازها هر آينه آواز خران است
آيا نديديد كه خدا رام كرد براى شما آنچه در آسمانها و آنچه در زمين است و تمام گردانيد بر شما نعمتهايش را با آنكه آشكار و پنهان است و از مردمان كسى است كه جدل و ستيزه ميكند در باره خدا بدون دانشى و نه هدايتى و نه كتابى روشن.
تفسير
خداوند متعال بعد از دو آيه سابقه رجوع بمواعظ حضرت لقمان
جلد 4 صفحه 276
فرموده كه بفرزند خود فرمود اى پسر عزيز من هيچ وقت غم روزى مخور و براى تهيّه آن خود را بتعب و مشقت بسيار مينداز و از عبادت و اطاعت خدا باز مدار همانا قسمت بندگان از رزق اگر بوده باشد بمقدار حبّه خردل يا ارزنى و جاى گرفته باشد در جوف سنگ بزرگ سختى يا در آسمانها يا در قعر زمين خداوند آنرا بصاحبانش ميرساند همانا خداوند عالم بجزئيّات و داراى لطف و مرحمت بر بندگان و با خبر از احوال آنها است چنانچه قمّى ره نقل نموده كه مراد روزى است كه خدا آنرا بتو ميرساند و مثقال برفع نيز قرائت شده و بنابر اين ضمير انّها راجع بقصّه است و كون تامّه يعنى اگر باشد مقدار حبّه از روزى بندگان و باشد در اين اماكن خدا آنرا ميآورد نزد صاحبش و مقصود ايجاد صفت توكّل و قناعت و اقتصاد در طلب است كه شرعا و عقلا ممدوح است ولى مفسّرين بنا بقرائت مشهور كه نصب مثقال است فرمودهاند ضمير انّها راجع باعمال حسنه و سيّئه است و مقصود بيان احاطه علم الهى است بخفاياى امور از شرك و ساير معاصى و حاضر نمودن خداوند آنها را در قيامت براى حساب و جزاى اعمال يعنى كار خوب و بد هر قدر كوچك باشد و در اماكن مذكوره در آيه كه پنهان و دور است باشد خداوند آنرا حاضر و صاحبش را بآن پاداش ميدهد و مؤيّد اين معنى روايتى است كه از صادقين عليهما السّلام در كتب معتبره نقل شده كه از گناهان صغيره پرهيز نمائيد چون براى آنها طلب كننده است نبايد يكى از شما بگويد گناه ميكنم و استغفار مينمايم خدا ميفرمايد ان تك مثقال حبّة من خردل تا آخر آيه و بنظر حقير معناى اوّل ملايمتر با ضمير انّها است خصوصا بقرائت رفع مثقال و مناسبتر است با كون در صخره بلكه كون در صخره بهيچ وجه مناسب با عمل نيست و كون در سماوات مناسبت با سيّئه ندارد و كلام بايد بمناسبت سخت بودن در آوردن چيزى از ميان سنگ و احضار آن از راه دور توجيه شود و نيز لايقتر است بمقام موعظه كه در آيات سابقه تصريح ببودن حضرت لقمان در آن مقام شده است و منافات ندارد با روايت منقوله در تأييد معناى مشهور چون در هر حال آيه دلالت دارد بر احاطه علميّه خدا و ممكن است امام عليه السّلام بباطن آن استدلال فرموده باشد و نيز توصيه فرمود آنحضرت پسر را باقامه نماز و امر بكارهاى خوب و نهى از كارهاى بد و صبر
جلد 4 صفحه 277
بر مصائب خصوصا ناملايماتى كه از راه امر بمعروف و نهى از منكر براى شخص پيش مىآيد چنانچه در مجمع از امير المؤمنين عليه السّلام نقل نموده كه مراد صبر بر مشقّت و آزار در امر بمعروف و نهى از منكر است و همانا اين صبر بر مصائب از امورى است كه ناچار بايد عازم و ثابت بر آن بود چون دنيا دار مصيبت و بلا و ابتلا است و اگر انسان صبور نباشد نميتواند در آن زيست نمايد و ضرر بىصبرى بر خودش وارد ميشود و بعضى ذالك را اشاره بتمام نصايح و دستورات گرفتهاند و فرمودهاند مراد عزم و ثبات بر تمام آنها است و بعضى فرمودهاند مراد آنستكه خداوند آنها را قطعى و لازم نموده است و نيز توصيه فرمود كه مگردان روى خود را از مردم بتكبّر و اعراض مكن از كسيكه با تو سخن ميگويد براى توهين باو چنانچه در مجمع از امام صادق عليه السّلام نقل نموده و قمّى ره فرموده مراد آنستكه خود را خوار مكن در برابر مردم براى طمع بمال آنها و چون اصل صعر كجى گردن شتر است از مرضى با هر دو معنى مناسبت دارد و ممكن است هر دو مراد باشد چون هر دو صفت مذموم است و مايل نمودن روى از مردم ميشود بعنوان تكبّر بيمين و يسار باشد و ميشود بغرض تذلّل بپائين و زير و لا تصاعر بالف نيز قرائت شده و معنى تفاوت ندارد و راه مرو در زمين با نشاط و خورسندى و قمّى ره از امام باقر عليه السّلام نقل نموده يعنى بعظمت و بزرگى كه خدا دوست ندارد هر كس را كه تكبّر و افتخار نمايد بر مردم و در فقيه از پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله نقل نموده كه نهى فرمود از آنكه مرد تكبّر كند در راه رفتنش و فرمود كسيكه بپوشد جامهاى را پس تكبّر كند در آن خداوند او را بجهنم فرو مىبرد و قرين قارون ميفرمايد چون او اوّل كسى بود كه تكبّر كرد و با خانهاش بزمين فرو رفت و كسيكه تكبّر كند با خدا منازعه نموده در كبريائيش و در راه رفتن ميانه روى كن نه تند و نه كند چون تند روى سبكى و جلفى است و كند روى تكبّر و خود بينى است و حدّ وسط سكونت و وقار است و قمّى ره فرموده يعنى عجله منما و در خصال از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه سرعت مشى بهاء مؤمن را ميبرد و كوتاه كن صوت خود را در وقت سخن گفتن و آنرا بيرون آور بقدريكه شنيده شود و بگوش گران نيايد و قمّى ره فرموده يعنى بلند منما آنرا همانا بدترين صوتها صوت خران است و بعضى گفتهاند
جلد 4 صفحه 278
بدتر بودن صداى خر براى آنستكه از ديدن شيطان پيدا ميشود و در بعضى از روايات آن صوت بعطسه بلند تفسير شده و ظاهرا مراد تشبيه صاحبان آن به حمير باشد چنانچه بعضى گفتهاند كه مراد از صوت حمير صوت جهّال از مردم است كه خداوند آنها را تشبيه بحمير فرموده چنانچه فرموده اولئك كالانعام و پس از ختم مواعظ لقمان خداوند براى معرفت بندگان شمّهاى از نعم خود را گوشزد فرموده باين بيان كه مگر نديديد اى فرزندان آدم كه خداوند مسخّر و منقاد و سر گشته و فرمانبردار قرار داد براى بهره بردارى شما تمام موجودات ارضيّه و سماويّه را از آفتاب و ماه و ستارگان و ابر و باد و زمين و حيوانات و نباتات آنرا و وافر و تمام نمود بر شما نعمتهاى محسوسه و معقوله و آشكار و پنهان خود را كه ميشناسيد آنرا و نميشناسيد و نميتوانيد بشناسيد و اينها همه دليل بر وجود خدا و صفات ثبوتيّه او است و با وجود اين بعضى از مردم بدون دليل و برهان علمى و بدون بيان پيغمبر و امام راهنما و نوشته روشن كننده حقائق از جانب خدا در اثبات توحيد و ساير صفات ربوبى نزاع و جدال مينمايند در مجمع و قمّى ره از امام محمد باقر عليه السّلام نقل نموده كه امّا نعمت ظاهره پس آن پيغمبر و معارف الهيه است كه او آورده و امّا نعمت باطنه پس ولايت ما اهل بيت و عقد مودّت ما است و در اكمال و مناقب از امام كاظم عليه السّلام نعمت ظاهره بامام ظاهر و نعمت باطنه بامام غائب تفسير شده و معلوم است كه مقصود بيان مصداق است در اين روايات و امثال آن چون نعم الهيّه از آشكار و پنهان قابل تعداد و احصاء نيست و تفاسير منقوله در اين مقام از مفسّرين عظام بنظر حقير تخصيص بلا مخصّص است و نعمة بصيغه مفرد نيز قرائت شده است.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
يا بُنَيَّ إِنَّها إِن تَكُ مِثقالَ حَبَّةٍ مِن خَردَلٍ فَتَكُن فِي صَخرَةٍ أَو فِي السَّماواتِ أَو فِي الأَرضِ يَأتِ بِهَا اللّهُ إِنَّ اللّهَ لَطِيفٌ خَبِيرٌ «16»
اي پسرك من محقق صادرات و افعال بشري اگر بوده باشد بقدر سنگيني يك دانه گندم از يك خردلي پس اينکه دانه در كوه افتاده باشد يا در آسمانها يا در زمين ميآورد خدا آن را و در تحت حساب ميآورد محققا خدا هست لطيف مطلع بجزئيات و خبير بجميع آنها.
يا بُنَيَّ رجوع بمواعظ لقمان بفرزندش.
جلد 14 - صفحه 425
انها ضمير انها را بعضي گفتند بقصه برميگردد بعضي بافعال بشري.
إِن تَكُ آن افعال بشري.
مِثقالَ حَبَّةٍ مِن خَردَلٍ بقدر سنگيني يك دانه حبه اشاره به اينكه تمام افعال انسان كوچك و بزرگ در دفتر الهي ثبت است حتي نفسهاي انسان در عبادات و معاصي.
فَتَكُن آن حبه.
فِي صَخرَةٍ در مغز كوه.
أَو فِي السَّماواتِ يا در آسمانها.
أَو فِي الأَرضِ يا در زير زمين از مملكت او خارج نيست و از نظر او مخفي نيست لا تَخفي مِنكُم خافِيَةٌ (الحاقه آيه 18).
يَأتِ بِهَا اللّهُ در روز قيامت ميآورد وَ وَجَدُوا ما عَمِلُوا حاضِراً (كهف آيه 49).
إِنَّ اللّهَ لَطِيفٌ عالم باشياء زير مثل پشه و كوچكتر از پشه كنايه از علم بافعال كوچك شما حتي يك حرف چنانچه ميفرمايد ما يَلفِظُ مِن قَولٍ إِلّا لَدَيهِ رَقِيبٌ عَتِيدٌ (ق آيه 18).
خَبِيرٌ إِنَّ اللّهَ بِعِبادِهِ لَخَبِيرٌ بَصِيرٌ (فاطر آيه 31) إِنَّ رَبَّهُم بِهِم يَومَئِذٍ لَخَبِيرٌ (عاديات آيه 11).
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 16)- دومین اندرز لقمان در باره حساب اعمال و معاد است که حلقه «مبدأ» و «معاد» را تکمیل میکند.
میگوید: «پسرم! اگر به اندازه سنگینی دانه خردلی (کار نیک یابد) باشد، و در دل سنگی یا در (گوشهای از) آسمانها و زمین قرار گیرد، خداوند آن را (در دادگاه قیامت) میآورد (و حساب آن را میرسد چرا که) خداوند دقیق و آگاه است» (یا بُنَیَّ إِنَّها إِنْ تَکُ مِثْقالَ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ فَتَکُنْ فِی صَخْرَةٍ أَوْ فِی السَّماواتِ
ج3، ص559
أَوْ فِی الْأَرْضِ یَأْتِ بِهَا اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ لَطِیفٌ خَبِیرٌ).
«خردل» گیاهی است که دارای دانههای سیاه بسیار کوچکی است که در کوچکی و حقارت ضرب المثل میباشد.
اشاره به این که اعمال نیک و بد هر قدر کوچک و کم ارزش، و هر قدر مخفی و پنهان باشد، همانند خردلی که در درون سنگی در اعماق زمین، یا در گوشهای از آسمانها مخفی باشد، خداوند لطیف و خبیر که از تمام موجودات کوچک و بزرگ و صغیر و کبیر در سراسر عالم هستی آگاه است آن را برای حساب، و پاداش و کیفر حاضر میکند، و چیزی در این دستگاه گم نمیشود! توجه به این آگاهی پروردگار از اعمال انسان، خمیر مایه همه اصلاحات فردی و اجتماعی است و نیروی محرک قوی به سوی خیرات و باز دارنده مؤثر از شرور و بدیهاست.
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
- ↑ تفسير احسن الحديث، سید علی اکبر قرشی،، ج8، ص: 246
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم